عامل‌های هوش مصنوعی چگونه از انتقال معنا به‌جای داده استفاده می‌کنند؟

 

ارتباطات عامل‌های هوش مصنوعی مبتنی بر معنا؛ انقلابی در دنیای ارتباطات هوشمند

مقدمه

جهان امروز با شتابی باورنکردنی به سوی هوشمندی پیش می‌رود. از خودروهای خودران گرفته تا دستیارهای مجازی، از پهپادهای هماهنگ در آسمان تا ربات‌های خدمت‌رسان در کارخانه‌ها، همه و همه بر پایه‌ی موجوداتی دیجیتال به نام عامل‌های هوش مصنوعی (AI Agents) فعالیت می‌کنند. این عامل‌ها نه‌تنها می‌توانند داده‌ها را پردازش کنند، بلکه قادرند درک، تصمیم‌گیری و همکاری نیز داشته باشند.

اما یک چالش اساسی در میان است: عامل‌های هوشمند برای همکاری با یکدیگر به زبان مشترکی نیاز دارند. زبان انسان برای آن‌ها بیش از حد مبهم است و تبادل داده‌های خام نیز بسیار سنگین و کند. اینجاست که مفهومی نو با نام ارتباطات معنایی یا Semantic Communications ظهور می‌کند؛ شیوه‌ای که هدف آن انتقال معنا به‌جای انتقال داده است.

ارتباطات معنایی به‌ویژه در دوران ظهور نسل ششم شبکه‌های ارتباطی (6G) به یکی از کلیدی‌ترین فناوری‌ها تبدیل شده است. در این فناوری، عامل‌ها به‌جای ارسال سیگنال یا بسته‌های بیت، تنها همان اطلاعاتی را منتقل می‌کنند که برای انجام یک وظیفه لازم است. به بیان ساده‌تر، سیستم دیگر به جای گفتن «چه گفته شد»، به دنبال این است که بداند «منظور چه بود».

از انتقال داده تا انتقال معنا

تا همین چند سال پیش، ارتباطات بی‌سیم و شبکه‌های هوشمند بر پایه‌ی یک اصل ساده عمل می‌کردند: ارسال هرآنچه در مبدأ تولید می‌شود. اگر تصویری ثبت می‌شد، همان تصویر فشرده‌شده ارسال می‌گردید؛ اگر صدایی ضبط می‌شد، همان فایل صوتی منتقل می‌شد. این مدل که از دوران اینترنت اولیه شکل گرفت، همچنان بر پایه‌ی انتقال بیت‌ها بود.

اما عامل‌های هوش مصنوعی دنیای متفاوتی دارند. آن‌ها نیازی ندارند «همه‌ی داده» را بدانند، بلکه فقط به مفهوم مرتبط با وظیفه احتیاج دارند. مثلاً تصور کنید دو ربات در یک کارخانه مشغول کار هستند. یکی از آن‌ها وظیفه‌ی کنترل دما را دارد و دیگری بررسی کیفیت محصول را. وقتی دمای محیط تغییر می‌کند، عامل کنترل دما تنها کافی است به عامل دوم بگوید:

«دمای محیط به حد بحرانی نزدیک شده، سرعت تولید را کاهش بده»

نه اینکه تمام داده‌های دمایی را ارسال کند!

در این حالت، اطلاعات بی‌ربط حذف می‌شوند و تنها «معنا» یا «هدف کاربردی داده» منتقل می‌گردد. همین موضوع باعث می‌شود ارتباطات معنایی چند برابر سریع‌تر، کم‌هزینه‌تر و هوشمندتر از ارتباطات سنتی باشند.

چرا ارتباط مبتنی بر معنا آینده‌ی هوش مصنوعی است؟

فناوری‌های سنتی انتقال داده، حتی با وجود پهنای باند بالا، دچار محدودیت هستند. برای مثال، در خودروهای خودران باید اطلاعاتی از ده‌ها سنسور، دوربین و رادار جمع‌آوری و بین وسایل نقلیه تبادل شود. اگر هر خودرو بخواهد حجم عظیمی از داده‌های خام را ارسال کند، شبکه بلافاصله اشباع خواهد شد.

اما در ارتباطات معنایی، خودروها فقط مفهوم لازم برای تصمیم‌گیری را منتقل می‌کنند؛ مثلاً:

  • «خطر در سمت چپ در حال نزدیک شدن است»
  • «چراغ سبز روشن شد، حرکت آزاد است»

در نتیجه، حجم داده کاهش می‌یابد اما کیفیت تصمیم‌گیری حفظ یا حتی بهتر می‌شود. این فناوری نه‌تنها سرعت انتقال را افزایش می‌دهد بلکه زمان پاسخ‌دهی عامل‌ها را کاهش می‌دهد، امری حیاتی در سیستم‌های خودران، شهرهای هوشمند و صنایع دقیق.

از سوی دیگر، در شبکه‌هایی با حضور صدها یا هزاران عامل هوش مصنوعی، ارتباط مبتنی بر معنا باعث می‌شود این عامل‌ها بدون سردرگمی با یکدیگر همکاری کنند، زیرا همگی بر پایه‌ی یک زبان مفهومی مشترک با هم در تعامل‌اند.

چارچوب ارتباطات معنایی بین عامل‌ها

در این بخش، معماری کلی ارتباطات معنایی میان عامل‌های هوش مصنوعی توضیح داده می‌شود.

بُعد مقایسه تجهیزات کاربر سنتی (UEs) عامل‌های هوش مصنوعی (AI Agents)
نحوه‌ی آغاز ارتباط غیرفعال و وابسته به عملیات کاربر یا قوانین از پیش تعیین‌شده فعال و خودکار؛ عامل‌ها به‌صورت مستقل ارتباط برقرار کرده و همکاری می‌کنند
سطح هوشمندی محدود و متکی بر حواس و کنترل انسانی دارای توانایی ادراک، استدلال و تصمیم‌گیری مستقل
ویژگی هویتی شناسه‌ی دستگاه که به‌صورت غیرمستقیم با کاربر مرتبط است هویت دیجیتال منحصربه‌فرد، قابل‌ردیابی و قابل‌کنترل
درجه‌ی بازبودن قابلیت‌ها بسته؛ تنها به‌عنوان پایانه‌ی ارتباطی عمل می‌کند باز؛ قابلیت اشتراک‌گذاری توانایی‌های ادراکی، استدلالی و اجرایی با سایر عامل‌ها
محتوای تعامل داده‌های خام یا محتوای چندرسانه‌ای (صوت، تصویر، متن) اطلاعات معنایی و قابلیت‌های مرتبط با وظیفه‌ی موردنظر
نوع ارتباط شبکه‌ای ارتباطات ایستا با توپولوژی نسبتاً ثابت شبکه‌سازی پویا، با همکاری چندعاملی و ارتباطات وظیفه‌محور

[شکل ۱: چارچوب ارتباطات عامل هوش مصنوعی مبتنی بر معنا]


این شکل سه مرحله‌ی اصلی را نمایش می‌دهد:
۱. نمونه‌برداری معنایی آگاه از ادراک
۲. رمزگذاری مشترک معنا–کانال
۳. سازمان‌دهی منابع معنایی
همچنین کاربردهایی مانند شهر هوشمند، شبکه هوشمند و حمل‌ونقل هوشمند در آن نمایش داده شده‌اند.

۱. نمونه‌برداری معنایی (Perception-aware Semantic Sampling)

در این مرحله، عامل‌ها محیط اطراف خود را از طریق حسگرها (دوربین، میکروفن، سنسور صنعتی و غیره) درک می‌کنند. اما به‌جای انتقال همه‌ی داده‌ها، فقط بخش‌هایی از آن را که برای انجام وظیفه‌ی خاصی لازم است استخراج می‌کنند. به این کار «نمونه‌برداری معنایی» گفته می‌شود.

برای مثال، در یک کارخانه‌ی هوشمند، اگر رباتی وظیفه‌ی شناسایی اشیای معیوب را دارد، تنها به داده‌های مرتبط با نقص‌ها توجه می‌کند نه تمام تصویر محیط. این روش، بازده ارتباطی را افزایش داده و حجم بیهوده‌ی داده‌ها را کاهش می‌دهد.

۲. رمزگذاری مشترک معنا–کانال (Joint Semantic-Channel Coding)

در ارتباطات سنتی، فشرده‌سازی داده و تنظیم کانال ارتباطی دو فرآیند جداگانه بودند. اما در ارتباط معنایی، این دو مرحله با کمک شبکه‌های عصبی به صورت هم‌زمان انجام می‌شود.

در این فرآیند، سیستم می‌آموزد که چگونه معنا را در قالب سیگنال‌هایی فشرده و مقاوم نسبت به نویز منتقل کند. این یعنی حتی اگر کانال دچار تداخل یا افت کیفیت شود، «مفهوم اصلی» همچنان سالم باقی می‌ماند.

۳. سازمان‌دهی منابع معنایی (Semantic Resource Orchestration)

در این مرحله، عامل‌ها در قالب شبکه‌هایی پویا با یکدیگر همکاری می‌کنند. مثلاً چند پهپاد که وظیفه‌ی جست‌وجو در یک منطقه را دارند، داده‌های معنایی خود را با هم به اشتراک می‌گذارند تا تصمیم نهایی را سریع‌تر بگیرند.

در این ساختار، هر عامل نه فقط داده، بلکه توانایی و مهارت خود را نیز معرفی می‌کند؛ مثلاً «من توانایی تشخیص چهره دارم» یا «من می‌توانم مسیر پرواز ایمن را پیش‌بینی کنم». بدین ترتیب، عامل‌ها به شکلی هدفمند و هوشمند منابع خود را تقسیم می‌کنند و به همکاری معنایی دست می‌یابند.

چالش‌های اصلی در مسیر ارتباطات معنایی

  1. پویایی بالا در محیط و وظایف
    عامل‌ها معمولاً در محیط‌هایی کار می‌کنند که دائم در حال تغییر است؛ مثل خیابان‌ها، کارگاه‌ها یا شبکه‌های بی‌سیم ناپایدار. مدل ارتباطی باید بتواند به‌صورت پویا و لحظه‌ای خود را با شرایط جدید وفق دهد، در غیر این صورت دقت تصمیم‌گیری کاهش می‌یابد.
  2. محدودیت توان پردازشی در عامل‌های لبه‌ای
    عامل‌های کوچک مثل پهپادها یا سنسورهای صنعتی توان پردازشی و حافظه‌ی محدودی دارند و نمی‌توانند مدل‌های عظیم هوش مصنوعی را اجرا کنند. بنابراین، باید راه‌حل‌هایی طراحی شود تا مدل‌های سبک‌وزن بتوانند بدون وابستگی کامل به ابر (Cloud)، به شکل کارآمد فعالیت کنند.
  3. هماهنگی چندعاملی
    وقتی ده‌ها عامل در یک شبکه مشغول انجام وظایف مختلف هستند، مدیریت منابع (مثل انرژی، پهنای باند، و زمان پردازش) به یک معضل پیچیده تبدیل می‌شود. ارتباطات معنایی باید بتواند به شکل خودکار و توزیع‌شده میان عامل‌ها هماهنگی ایجاد کند.

فناوری‌های کلیدی در ارتباطات معنایی عامل‌های هوش مصنوعی

۱. انتقال تطبیقی معنا با ریزتنظیم مدل‌ها (Semantic Adaptive Transmission)

در شبکه‌های ارتباطی سنتی، اگر شرایط محیط تغییر کند، کل سیستم باید از ابتدا آموزش ببیند. اما در ارتباطات معنایی، از روش‌های نوینی مانند ریزتنظیم (Fine-Tuning) استفاده می‌شود که به مدل اجازه می‌دهد با چند نمونه‌ی جدید، خودش را با وضعیت تازه وفق دهد.

فرض کنید دو ربات در کارخانه‌ای با کانال ارتباطی بی‌سیم مشغول همکاری هستند. اگر نویز محیط افزایش یابد، سیستم‌های قدیمی باید دوباره از ابتدا آموزش ببینند تا بتوانند با شرایط جدید کار کنند. اما در ارتباط معنایی، مدل ارتباطی تنها با چند نمونه داده‌ی جدید، پارامترهای خود را به‌روزرسانی می‌کند تا همچنان معنا را به درستی منتقل کند.

برای این کار از شبکه‌های مولد مانند GAN (شبکه‌های مولد تخاصمی) نیز کمک گرفته می‌شود. این شبکه‌ها قادرند داده‌های مصنوعی اما واقع‌گرایانه تولید کنند تا مدل‌های ارتباطی بتوانند حتی بدون جمع‌آوری داده‌ی واقعی، خود را برای محیط‌های جدید آماده سازند.

نتیجه‌ی این روش، یک سیستم ارتباطی پویا و مقاوم است که در محیط‌های متغیر، از کارخانه تا شهر هوشمند، همیشه کارایی خود را حفظ می‌کند.

[شکل ۲: انتقال تطبیقی معنا برای ارتباط عامل به عامل]

در این شکل، روند استفاده از مدل‌های از پیش آموزش‌دیده و ریزتنظیم‌شده برای انطباق با سناریوهای جدید نشان داده می‌شود. نمودار نشان می‌دهد که عامل‌ها در شرایط مختلف کانالی با استفاده از نمونه‌های واقعی یا تولیدی (توسط GAN) مدل خود را تنظیم می‌کنند.

۲. انتقال سبک‌وزن معنا در عامل‌های لبه‌ای (Lightweight Semantic Transmission)

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در ارتباطات هوشمند، محدودیت سخت‌افزاری در عامل‌های کوچک است. همه‌ی ربات‌ها یا دستگاه‌ها توان اجرای مدل‌های بزرگ مانند GPT یا Transformer را ندارند. بنابراین باید مدل‌ها را به‌گونه‌ای طراحی کرد که سبک، سریع و کم‌مصرف باشند.

در این راستا، سه روش اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد:

  • الف) برش پارامترها (Pruning)
    در این روش، بخش‌هایی از شبکه‌ی عصبی که تأثیر کمی بر عملکرد دارند حذف می‌شوند. این کار اندازه‌ی مدل را کاهش داده و سرعت اجرا را بالااد.
  • ب) کم‌دقت‌سازی یا Quantization
    به‌جای ذخیره‌ی وزن‌های مدل به‌صورت اعداد اعشاری ۳۲ بیتی، از اعداد ساده‌تر (مثلاً ۸ بیتی) استفاده می‌شود. این کار حافظه و انرژی مصرفی را کاهش داده و امکان اجرای مدل در دستگاه‌های کوچک را فراهم می‌کند.
  • ج) یادگیری تقویتی و انتقال دانش (Distillation)
    در این روش، یک مدل بزرگ (مدرس) آموزش داده می‌شود تا یک مدل کوچک‌تر (شاگرد) را آموزش دهد. مدل شاگرد با حفظ دقت بالا، سبک‌تر و قابل‌استفاده در دستگاه‌های لبه‌ای خواهد بود.

به‌عنوان مثال، تصور کنید چند پهپاد نظارتی در یک شهر هوشمند وظیفه‌ی تحلیل ترافیک را دارند. هرکدام تنها بخشی از اطلاعات محیطی را ثبت کرده و به ایستگاه پایه می‌فرستند. ایستگاه پایه سپس با ترکیب این داده‌های جزئی، تصویر کلی از وضعیت ترافیک را بازسازی می‌کند.

به این فرآیند «نمونه‌برداری جزئی معنا» (Partial Semantic Sampling) گفته می‌شود. این رویکرد باعث می‌شود هر عامل فقط بخشی از اطلاعات را منتقل کند و در نتیجه بار ارتباطی و مصرف انرژی به‌طور چشمگیری کاهش یابد.

[شکل ۳: انتقال سبک‌وزن معنا در ارتباط عامل لبه با ایستگاه پایه]

در این تصویر، سلسله‌مراتب قدرت پردازشی از عامل‌های ضعیف لبه تا سرورهای ابری نمایش داده شده است. همچنین سه روش فشرده‌سازی مدل — برش پارامتر، کم‌دقت‌سازی و تقطیر دانش — به تصویر کشیده شده‌اند.

۳. خودتکاملی معنایی در شبکه‌های چندعاملی (Semantic Self-Evolution)

دنیای آینده تنها از چند عامل تشکیل نمی‌شود، بلکه شامل صدها یا هزاران عامل هوش مصنوعی خواهد بود که در تعامل دائمی با یکدیگر هستند. در چنین شرایطی، هماهنگی دستی غیرممکن است. بنابراین عامل‌ها باید بتوانند به‌صورت خودکار تکامل پیدا کنند.

اینجاست که مفهومی به نام یادگیری تقویتی سلسله‌مراتبی (Hierarchical Reinforcement Learning) وارد میدان می‌شود. در این روش، عامل‌ها به دو سطح تصمیم‌گیری مجهز می‌شوند:

  • سطح بالا (بلندمدت): برای تنظیم پارامترهای اصلی مانند توان ارسال، مسیر ارتباطی یا تخصیص منابع.
  • سطح پایین (کوتاه‌مدت): برای تنظیم جزئیات وظیفه، مثل فشرده‌سازی معنا یا نوع پیام ارسالی.

ایناین ساختار باعث می‌شود شبکه‌ی چندعاملی بتواند در طول زمان خود را بهینه کند، منابع را عادلانه تقسیم نماید و با تغییر شرایط، رفتار جدیدی یاد بگیرد.

به بیان ساده‌تر، عامل‌ها می‌توانند مانند انسان‌ها «یاد بگیرند که چگونه یاد بگیرند». این خودتکاملی معنایی، هسته‌ی اصلی شبکه‌های نسل بعدی هوش مصنوعی است.

[شکل ۴: یادگیری تقویتی سلسله‌مراتبی توزیع‌شده برای شبکه‌های چندعاملی]


این نمودار فرآیند تصمیم‌گیری چندلایه را نمایش می‌دهد؛ در سطح بالا پارامترهایی مانند توان و پرتو تنظیم می‌شود و در سطح پایین، فشرده‌سازی معنا انجام می‌گیرد.

مطالعات موردی و نمونه‌های کاربردی

۱. ارتباط عامل به عامل (Edge-to-Edge)

در این حالت، دو عامل هوشمند به‌طور مستقیم با هم ارتباط برقرار می‌کنند، مثلاً دو ربات در یک خط تولید. در آزمایش‌ها مشاهده شده که با استفاده از ریزتنظیم لحظه‌ای مدل‌ها، سیستم می‌تواند حتی زمانی که کیفیت کانال ارتباطی تا ۶ دسی‌بل کاهش می‌یابد، تنها پس از دو یا سه تکرار آموزشی خود را با شرایط جدید وفق دهد.

نتیجه‌ی نهایی این است که ارتباط میان عامل‌ها بدون افت محسوس در دقت یا سرعت تصمیم‌گیری ادامه پیدا می‌کند.

[شکل ۵: عملکرد مدل تطبیقی در برابر افت کیفیت کانال]


نمودار نشان می‌دهد که با کاهش SNR کانال، میزان PSNR ابتدا افت کرده اما پس از چند دوره‌ی آموزش دوباره به حالت پایدار می‌رسد.

۲. ارتباط عامل لبه با ایستگاه پایه (Edge-to-BS)

در سناریوی دوم، عامل‌های کوچک‌تر (مانند حسگرها یا پهپادها) به ایستگاه پایه‌ای متصل هستند که توان پردازشی بالاتری دارد. در اینجا عامل‌های لبه تنها بخشی از داده‌های معنایی را ارسال می‌کنند و ایستگاه پایه وظیفه‌ی بازسازی و تصمیم‌گیری نهایی را بر عهده دارد.

در آزمایش‌های انجام‌شده، وقتی اندازه‌ی نمونه‌برداری معنایی از تصویر دو برابر شد (مثلاً از ۴×۴ به ۸×۸)، دقت تصمیم‌گیری بیش از ۳۰ درصد افزایش یافت. این نشان می‌دهد که انتخاب اندازه‌ی مناسب نمونه‌برداری و تعداد دفعات بازخورد، نقش کلیدی در کیفیت ارتباط دارد.

[شکل ۶: دقت تصمیم‌گیری در برابر اندازه‌ی نمونه‌برداری معنایی]


در این نمودار، تأثیر اندازه‌ی منبع تصویر، اندازه‌ی نمونه‌برداری (۴×۴ یا ۸×۸) و تعداد دفعات بازخورد بر دقت نهایی نمایش داده شده است.

۳. شبکه چندعاملی (Multi-Agent Network)

در مرحله‌ی سوم، پژوهشگران یک شبکه شامل چندین عامل را شبیه‌سازی کردند که در محیطی پویا با تداخل فرکانسی بالا کار می‌کرد. با به‌کارگیری یادگیری تقویتی سلسله‌مراتبی، سیستم توانست به‌تدریج الگوی بهینه‌ی تخصیص توان و فشرده‌سازی معنا را بیاموزد.

نتیجه شگفت‌انگیز بود: کیفیت تجربه (QoE) کاربران در این مدل نسبت به روش‌های سنتی حدود ۲۰ درصد بهتر شد و سیستم پس از چند چرخه یادگیری به پایداری کامل در محیط پویا رسید.

[شکل ۷: مقایسه‌ی امتیاز QoE در روش‌های مختلف بهینه‌سازی]


در این نمودار، چهار روش (تصادفی، حریصانه، تک‌لایه و سلسله‌مراتبی پیشنهادی) مقایسه شده‌اند و نشان داده می‌شود که روش سلسله‌مراتبی پیشنهادی به بالاترین کیفیت تجربه می‌رسد.

تحلیل عملکرد و مزایای ارتباطات معنایی

  1. افزایش سرعت و کاهش مصرف انرژی
    با حذف داده‌های غیرضروری، حجم انتقال کاهش یافته و زمان تأخیر تا چند برابر کم می‌شود. به همین دلیل، این فناوری برای سیستم‌هایی مثل خودروهای خودران، ربات‌های صنعتی و پهپادها ایده‌آل است.
  2. پایداری در محیط‌های پویا
    مدل‌های تطبیقی می‌توانند با تغییر شرایط شبکه، خود را تنظیم کنند و از افت کیفیت جلوگیری کنند. این ویژگی در ارتباطات 6G و اینترنت اشیا حیاتی است.
  3. همکاری هوشمند میان عامل‌ها
    به لطف زبان مشترک معنایی، عامل‌ها می‌توانند بدون نیاز به انسان، وظایف پیچیده را به‌صورت گروهی انجام دهند. این مفهوم پایه‌ی شکل‌گیری «شبکه‌های عامل‌محور هوش مصنوعی» در آینده است.
  4. کاهش بار ابررایانه‌ها
    با انتقال بخشی از پردازش‌ها به عامل‌های لبه‌ای، وابستگی سیستم‌ها به سرورهای مرکزی کاهش می‌یابد و شبکه از نظر اقتصادی و زیست‌محیطی به‌صرفه‌تر می‌شود.

آینده‌ی ارتباطات معنایی در عصر هوش مصنوعی

  • شهرهای هوشمند و زیرساخت‌های آینده
    در شهرهای هوشمند، میلیون‌ها حسگر و دستگاه با یکدیگر در ارتباط‌اند؛ از سیستم‌های حمل‌ونقل گرفته تا انرژی، امنیت و بهداشت. انتقال داده‌های خام در چنین مقیاسی عملاً غیرممکن است. اما ارتباط معنایی این مشکل را با تمرکز بر داده‌های هدفمند و با معنا حل می‌کند.
  • وسایل نقلیه خودران و ارتباطات بین‌خودرویی (V2V)
    در خودروهای خودران، تصمیم‌گیری در کسری از ثانیه حیاتی است. ارتباط معنایی می‌تواند به خودروها امکان دهد تا به‌جای انتقال داده‌های سنسوری حجیم، مفهوم خطر یا فرصت را منتقل کنند.
  • صنایع خودکار و رباتیک
    در کارخانه‌های هوشمند، ربات‌ها و بازوهای صنعتی به‌صورت گروهی کار می‌کنند. ارتباط معنایی بین این ربات‌ها باعث می‌شود هرکدام بدون نیاز به دستور مستقیم انسانی، وظیفه‌ی خود را بر اساس درک مشترک از وضعیت کلی تولید تنظیم کند.
  • مراقبت‌های بهداشتی هوشمند
    در حوزه‌ی سلامت، داده‌ها بسیار حساس و متنوع‌اند. سیستم‌های مبتنی بر معنا می‌توانند اطلاعات حیاتی را خلاصه کرده و فقط آن بخش‌هایی را منتقل کنند که برای تصمیم‌گیری پزشکی لازم است

نتیجه نهایی:

ارتباطات معنایی، پلی است میان «داده» و «درک».

این فناوری به ما نشان می‌دهد که آینده‌ی ارتباطات تنها در افزایش سرعت و ظرفیت نیست، بلکه در هوشمندسازی خودِ ارتباط نهفته است. با پیوند هوش مصنوعی، شبکه‌های 6G و ارتباطات مبتنی بر معنا، بشر به آستانه‌ی نسلی جدید از فهم مشترک میان انسان و ماشین نزدیک می‌شود — نسلی که در آن، ارتباط نه انتقال کلمات، بلکه انتقال اندیشه است.

 

بی

آنچه در این مطلب میخوانید !
مقدمه در سالهای گذشته در مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات پایگاه اسلام کوئست و برخی...
معرفی پروژه پروژه «یکپارچه سازی و هوشمندسازی قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران»، در راستای...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *